-
وصف تو
سهشنبه 16 شهریورماه سال 1389 20:18
ای در دهان من زبان ای در زبان من عیان ای در مزامیرم سخن ای درتصاویرم جهان تو افتاب سر کشی ما را به هر سو میکشی گه راز دار چشمه یی گه راهبان دوستان پیدا زپیدا امدی از نطفه با ما امدی من از تو میگردد چو من ما از تو میگرد نشان دریای نور ما تویی وصف غرور ما تویی راه عبور ما تویی از ناکسی نا کسان ای برترین اوازها ای رهگشای...
-
حرف من
شنبه 13 شهریورماه سال 1389 10:38
مشکل نبود اول در عشق جان سپردن چون عشق رفت از دست رفت ارزوی مردن گفتم که زندگی چیست گفتا یکی اشاره گفتم که نیک باشد در ساحتش فسردن ساعات روز و هفته چون ماه و سال گردند سرگشته میتواند هر لحظه را شمردن اینک که می فریبیم خود را میان بازی بازیچه زمانیم در دام دانه خوردن پرگار عشق بستیم تا درخمش بجوییم چیزی برای ماندن دردی...
-
گفتگو
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 10:54
گفتی که نردبان شکسته است قامتم گفتم هزار ناله نی تا قیامتم گفتی دگر چه سود تو از یاد رفته یی گفتم عبادت ازل روز و هفته یی گفتی که عشق من همه جوراست و درد و قهر گفتم بدون عشق تو هیچم درون دهر گفتی صدای خوانن من صوت باغ نیست گفتم بخوان بدون صدایت چراغ نیست گفتی برو تمام کتاب تو پاک شد گفتم بمان که پیرهن کینه چاک شد گفتی...
-
درد
دوشنبه 8 شهریورماه سال 1389 23:20
درد است درد پیری کانرا دوا نباشد وین گردشت شب و روز ایینه ها نباشد برنایی و کهولت سیری میان عشق است هر سیر یهل دیگر جز مدعا نباشد خورشید می درخشد اندر حقیقت عشق این جلوه جایگاه افسانه ها نباشد در این دو روزه عمر بی ما به ما بیاندیش زان پیشتر که حرفی ز اندیشه ها نباشد من ذره ذره دیدم تا ذره ذره گشتم زر را به هیچ دادم...
-
سکوت
پنجشنبه 4 شهریورماه سال 1389 19:49
دلم شکست و نیامد صدایی از دیوار هزار مسئله شد در ضمیر دل بیدار شکار چی جوانی که صید جان میکرد کنون به قصد تبارم خیزده در پندار به عشق گفت بگو دل بتر بود یا جان ز جان بریدم و گفتم که دل بود بسیار ولی زبان دل ما زبان دشواریست زبان جان زبان است و مرهمی بیمار چه حاصل ار دل ما را به هیچ میگیری که هیچ و هیچ زمان دارد حاصلی...
-
ذات عشق
دوشنبه 1 شهریورماه سال 1389 09:16
هر بار که می برم به شانه هر حرف که میکنم بهانه هر درد که میکشم ز تقدیر بیرون و درون دهن خانه بار طلب تو است ای دوست این بار درون دل چه نیکوست گفتی ز زبان تلخ مردم کشتیت نشسته بر تلاطلم در بند کشیده یی زبان را از وحشت این همه تهاجم اما سپر تو افتاب است باقی همه در گذار اب است صد بار اگر بکوبدت دهر صد مسئله گر ببارد از...
-
درد من
جمعه 29 مردادماه سال 1389 16:52
دیگر عشقی عیان نمی بینم عاشقی د رجهان نمی بینم در سرا پرده قساوت ابر ذره یی اسمان نمی بینم زان عبیدی که عبد معنا بود سر مویی نشان نمی بینم چون سعید امد و سعید برفت فرق کون و مکان نمی بینم دیگر ار این دیار و ان دیار نکهت اشیان نمی بینم پوستی از تبار مکتب انس قابل استخوان نمی بینم از چه در رودخانه های وجود افتابی روان...
-
گنج عشق
سهشنبه 26 مردادماه سال 1389 23:44
از غم عشق در این خانه نهانیم هنوز جمله دیروز و به فردا نگرانیم هنوز گر چه از خویش بریدم و تهی باده شدیم عاشق عشق جهان بین جهانیم هنوز با بهار امد و با برف شد ان باد صبا ما اسیرسفر باد خزانیم هنوز کاش می امد و می دید پریشانی دل انکه پنداشت همه بی خبرانیم هنوز ای دل از خلوت ما راه به بیراه مزن کاندرین خلوت اندیشه زبانیم...
-
مقدمه کتاب(( در نهایت جمله اغاز است عشق))
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 00:10
نام این کتاب را فرهنگ فرهی انتخاب نمود. او یکی از معدود انسانهایی بود که در خلوت اشعار مرا میخواند. تشکر فراوان من از او و از دوست والای دیگر فرهاد زانیخ خواه و جمشید اشرفی. تمام سعی و کوششم بر اینست که در طول این راه پر از درد و رنج و غم و مشقت چیزی به بار فرهنگی مردم بیافزایم. برای انکه بیافزایم باید از خود بکاهم...
-
فریدون در یک نگاه کیست؟
شنبه 23 مردادماه سال 1389 19:54
فریدون فرخزاد متولد:۱۵/۷/۱۳۱۷ محل تولد: تهران چهار راه گمرک متوفی:۱۶/۵/۱۳۷۱ محل فوت: بن المان فریدون فرخزاد در پانزدهم مهرماه ۱۳۱۷ در چهارراه گمرک تهران متولد شد. مدتی در دبستان رازی و بعد دردبیرستان دارالفنون درس خواند و سپس به المان رفت. درمونیخ ؛ وین و برلین حقوق سیاسی خواند. تز خود را دربارهٔ تأثیر عقاید مارکس بر...